21
سیّد حسن نصرالله (حفظه الله) در روز شهید، دارد از پشت پردهی جادویی مجتمع سیّد الشّهدا در بیروت، با همان شمردگی معمول، دورههای زمانی توطئه علیه حزبالله را یکی یکی تشریح میکند. روز شهید در لبنان همان سالگرد شهادت احمد قصیر است. احمد قصیری که چهرهاش چندان تفاوتی با حسین فهمیده ندارد و کارش هم البته! احمد قصیری که نامش را گذاشتهایم روی یکی از خیابانهای نزدیک میدان آرژانتین به نام بخارست! پنداری امر بر خودمان هم مشتبه شده است، خود را صاحب تمام هستههای مقاومت جهان میدانیم، و وقتی میبینیم آنان پیشتر میتازند، میرویم سراغ نظریّهی سوپر سکولار تامین فراملّی امنیّت ملّی… ملّی؟! فراموش میکنیم «فضّل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما» را، و بر فضل آنان بر خود پرده میپوشیم…
حاکمیّت در لبنان رسما بر اساس نسبت جمعیّتی طوائف شکل یافته، البته یک مشکل کوچک هم دارد، آخرین سرشماری در این کشور حدود هشتاد سال پیش انجام شده! آن هم زیر سلطهی استعمار فرانسه! تو خود حدیث مفصّل... همه چیز آن کشور از دولت و مجلس گرفته تا استخدام در ادارات و پذیرش در مراکز آموزشی به نوبهی خود تحت تاثیر این الگوی طائفهای هستند، الگویی که در آن همیشه همه چیز به ترتیب به مسیحیّت مارونی سپس اهل سنّت و در انتها به شیعه تعلّق میگیرد! طرفه آنجاست که اکثریّت شیعیان هستند…!
در سالگرد شهادت احمد قصیر، سیّد حسن در تقسیمات خود یکی از دورههای توطئه را دورهی «وسوسهی قدرت» مینامد و این برای من خیلی عجیب است. اشاره میکند در این دوره بیشترین میزهایی که ممکن بود در ذیل این ساختار طائفهای به شیعه پیشنهاد شود، به ما پیشنهاد شد و ما نپذیرفتیم! بعد میگوید از سوی خود فرانسه پیشنهاد شد این الگوی طائفهای از تساوی میان مسیحیان و مسلمانان (شامل اهل سنّت، شیعه و درزی) به الگوی تساوی میان مسیحیان، اهل سنّت و شیعیان تغییر یابد… و ما نپذیرفتیم! این حرف را که میزند دیگر شاخ در میآورم…
میگذرد و سیبِ ترور رفیق حریری که صهیونیستها پنج سال پیش به هوا انداختهاند، چند چرخ دیگر میخورد. اپوزوسیون لبنان که محض اطّلاع حزب الله هم از آنهاست، با استفعای وزیرانش، دولت وقت، دولت سعد حریری، را از نساب میاندازند و وقت تعیین نخستوزیر جدید در مجلس فرا میرسد. دست بر قضا نمایندهی برخوردار از حمایت اپوزوسیون که محض اطّلاع حزبالله هم از آنهاست رای میآرود ولی…
سیّد حسن نصرالله (حفظه الله) در روز اربعین ۱۴۳۲، دارد از پشت پردهای جادویی که احتمالا از انبار مجتمع سیّد الشّهدا بیرون کشیدهاند و آمدهاند اینجا در بعلبک، در مسیر عبور کاروان اسرای کربلا در ۱۳۰۰ و اندی سال پیش، نصب کردهاند، با همان شمردگی معمول، صریحا میگوید این دولت، دولت حزب الله نیست! میگوید ما دنبال قدرت نیستیم، بگذارید با تیری که از رو به رو میآید کشته شویم نه با تیری که از پشت سر…
فردا اخبار ساعت ۱۴ شبکهی ۱ حتّی خبر این سخنرانی را هم نمیخواند. به گمانم ماندهاند روی چی مانور بدهند! تا دیروز خودشان را کشته بودند که «حزبالله در یک قدمی قدرت»… امّا امروز چه بیایند بگویند؟! بگویند سیّد حسن نصرالله (حفظه الله) دیروز از پشت آن پردهی جادویی گفته هر کس بگوید این دولت، دولت حزب الله است، حرف اسرائیل را تکرار کرده؟! پس دبیر خبر کمی سرش را میخاراند و با خودکار قرمز دایرهی دور خبر را چندین بار پر رنگ میکند!!!
امام (ره) دولت تعیین میکنند و خبرگان را مسئول تدوین هرچه سریعتر قانون اساسی. خود به قم میروند و مشهور میشود امام موافق حضور روحانیّت در امور اجرایی نیستند. روحانیهای شاخص هم ابتدا در شورای انقلاب و احزاب و پس از تصویب قانون اساسی تنها در نهادهای منصوب مستقیم ولیّ فقیه مشغول میشوند. این رویّه با آغاز جنگ و رخ نمودن فشارها کمرنگ میشود، و با رخدادهای سنگین تابستان ۱۳۶۰ ناچاره کاملا رنگ میبازد…
این میشود که امروز احزاب در ایران معنایی جز دولتها ندارند، نه سابقهای برایشان متصوّر است، نه لاحقهای. این که به جهنّم! وقتی تشکیلات مؤثّری سوای دولت وجود ندارد، روحانیّت که در مقام آرمانخواهی و راهبری است در تعریف نسبت خود با دولتها دچار نقض غرض میشود! یا مجبورند آستین بالا بزنند، از آرمانخواهی دست بکشند و با کلّه بروند در فرث کار اجرایی و بشوند رئیسجمهور، نمایندهی مردم، وزیر و بل هم اضل! یا مجبورند هر قدر هم دلسوز، خوشفکر و نظریّه پرداز باشند، در مؤسّسات آموزشی و پژوهشی بمانند و خون بخورند…
این روزها که این چند خط را مینویسم، در گیر و دار انقلابهای، حال یا اسلامی یا کمی ناخالص کشورهای عربی، راشد الغنوشی، از بنیانگذاران حزب النّهضهی تونس، پس از بیست سال تبعید به این کشور بازگشته است. امّا خواستار تغییر حاکمیّت نشده. بل در مقایسه با خفقان گذشتهی تونس خواستههایی بلندپروازانه در تقویّت حزبش و تغییر قوانین را به عنوان خواستههای خود مطرح ساخته…
حتّی اگر هزار بهانه بتراشیم برای مشیِ حزب النّهضهی مالکی تونس، از بزدلی گرفته تا مهیّا نبودن شرایط؛ حزب الله شیعهی لبنان، چرا خواستار تمامیّت حاکمیّت نمیشود؟ آن هم در زمانهای که این گونه شرایط مهیّاست؟ به گمان من این نه از هراس آنان از دشواریهای زعامت است و نه از عدم درک این فرصتها. آنان به خوبی یافتهاند جایگاهشان اجلّ از این امور است، امّا این نه یعنی فراغت از امور خلق و نه یعنی فهم نادرست از جایگاه مؤثّر دولت؛ بل یعنی جمع این هر دو با روشی متفاوت ولی تاثیری به مراتب عمیق و بیش تر.
امور خلق را از جایگاه مؤثّر دولت جدا آوردم تا بگویم امور خلق دنیوی دارد و اخروی. و یادآور شوم دولت باید مجری و مراقب امور دنیوی و احکام اجتماعی خلق باشد، درست بر اساس شریعت. تشکیل دولت یعنی رهایی از تحاکم از طاغوت. امّا نه یعنی زعامت امور اخروی خلق! امور خلق را از جایگاه مؤثّر دولت جدا آوردم تا بگویم تنها بخش کوچکی از امور خلق، یعنی امور دنیوی و اجتماعی خلق در اسلام به دست دولت است. امّا زعامت و میدانداری امور اخروی و حکمی و فرهنگی خلق بر عهدهی روحانیّت است. و روحانیّت و دولت هم زیر دست ولایت. ولایت فقیه مانع دیکتاتوری است یعنی ولایت فقیه مراقب است هیچگاه دولت و قوای اجرایی، طاغوت نشوند، همیشه حق امور دنیوی خلق را با گام زدن در مسیر صلاح مردم و جادّهی شریعت، ادا نمایند. و مراقب است هیچگاه دولت با تصمیمات نا به جا رهزن راه سعادت اخروی مردم نیز نشود.
حزب الله لبنان خواستار تمامیّت حاکمیّت نمیشود چرا که در لبنان در عرصهی قضایی، که البته شفّافترین عرصهها است، طوایف حقّ قضاوت بر اساس شریعت خویش را دارند، پس اینجا تحاکم از طاغوتی در میان نیست. میماند باقی این تحاکم منافی ایمان، که آن هم حزب الله با تکیه بر ساختار دموکراتیک کشور، عقلانیّت بازدارنده و رعب تشکیلات نظامی غالبش، چنان که تا کنون نیز چوناین بوده، احکام شریعت را به اجرا میگذارد. و این عدم دخالت در دولت که در عین سلطه بر آن صورت میگیرد، این فراغ را به نیروهای مقاومت میبخشد تا به اصلاح امور اخروی خلق مشغول شوند و راههایی که ما سی و اندی سال فرصت گام زدن در آنها را نیافتیم، بیابد و بپیماید.
برای مثال امروز قائم مقام حضرت سیّد در مقاومت، نویسندهایست کهنهکار و در انتشارات حزب الله که قدم بزنی نتیجهی آن فراغ از دولتش را به وضوح خواهی دید! همچوناین کتبی را خواهی یافت از حضرت آقا (مدّ ظلّه)، حضرت سیّد و دیگر متفکّرین سازمانی مقاومت، در بارهی سبک زندگی شیعی. و جزوههای برگزیدهای را خواهی دید از بزرگان بیمانندی که امروز در میان ما نیستند، مانند شهید سیّد محمّد باقر صدر، علّامه شرفالدّین و امام موسی صدر، امام ناشناختهی ما ایرانیان که خدایش بازگرداند. آنجا که قدم میزنی یکباره یاد جزوههای ساده و پرتیراژ مطهّری و شریعتی، رفسنجانی و دستغیب و هاشمینژاد و بهشتی و… میافتی، جزوههایی که گویی تنها قبل از فتح فرصت نوشتنشان هست! و پس از فتح دیگر دوران غلبهی القاب است و نَسخ «یغلبوا الفین باذن الله»…
و همچوناین مثالهایی پیدا خواهی کرد اگر یک روز «المنار» ببینی یا یک آلبوم از «فرقة الولایه» یا حتّی فقط یک کلیپ از «ناصر بحمد» به دستت برسد. کجا ما در ایران توانستیم انقلاب را اینگونه «ترجمه» کنیم؟! اصلا فرصتی پیدا کردیم…؟ (شهید آوینی و رضا امیرخانی را قلم بگیرید، اینها شذوذات انقلاب اسلامیاند!)
این میشود روش حزب الله لبنان در ادای وظیفهی شرعی ادارهی امور دنیوی و اخروی خلق. روشی که با تمسّک به عقلانیّتی بازدارنده، حمایت مردمی پایدار، تشکیلاتی منسجم، حکمتی متکامل و پشتیبانی بین المللی شیعیان و مشخّصا ایران به بار مینشیند. البته بیطرفی و آزادیهای متصوّر در ساختار سیاسی لبنان حقیقتا بیمانند است. و در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ایران راهی جز بر هم زدن بساط حاکمیّت وجود نداشت. از سویی این تفکّر نو باید در اقلیمی پا میگرفت و نزج مییافت. و اگر نه فعّالیّتهای امروز حزب الله منتفی بود. امام و ملّت ایران نیز این مسئولیّت را به دوش کشیدند و حقّ آن را ادا نمودند.
امام (ره) میفرمایند حکومت اسلام حکومتی است که در کشوری خالی از مسلمان بر مردم آن طور حکومت کند که یک ناراضی پیدا نشود و این سخن هر روز میتواند به ما افقهای جدیدی را در مقولهی دولت بنمایاند. مثلا میگوید اعتقاد رعیّت به یک مقوله، سپر ناکارآمدی دولت نباید باشد. یا میشود دنیا و آخرت مردم را با هم ساخت و غیر از این اگر باشد یک جای کار میلنگد. و امّا این که میفرمایند باید روزی برسد که احکام اسلام در تمام جهان جاری شود نیز نمایانندهی دوردستهایی در راه هدایت و مسیر اشتغال به امور اخروی خلق است. یعنی بر فرض محال اگر امروز طی یک همه پرسی در لبنان، لبنان به خاک ایران بپیوندند، ذیل همین نظام ولایی، ولی بر اساس نسبتی جمعیّتی که در آن به سختی میتوان غیر شیعیان را اقلیّت شمرد، دولتی کاملا متفاوت و قوانینی کاملا جدید برای قانون اساسی آن خطّه متصوّر است، قوانینی که در یک مجلس خبرگان شیعی تدوین میشوند…طوری که یک ناراضی پیدا نشود…
جمهوریهای اسلامیِ نه لزوما مسلمانان، جمهوریهایی شریعتمحور که میتوانند در یک کشور تماما غیرمسلمان به درستی شکل یابند، گامهایی در راه روشن انقلاب اسلامی هستند. گامهایی که امروز بیش از هر زمان دیگر میتوان به آنها اندیشید.