21
یک سال است که مخاطب عادی و حتی فرهیختهی ایرانی چیزی جز سکونت و بیدفاعی محض داخلی و احیانا کنایه و تحلیلهای سیاستمدارانهی خارجی چیزی دربارهی مسئلهی سوریه نشنیده. پس اگر بخواهیم چیزی در این باره بگوییم، سؤال اینجاست که از کجا شروع کنیم؟ طوری که مخاطب آگاه، دلزده و مخاطب نا آگاه، گمراه نشود...
بگذارید پرداختن به زمینههای ژئوپولتیک، زمانبندیها، عوامل اجتماعی و سیاسی داخلی، انگیزهها، فشارها و دخالتهای روشن خارجی و کارنامهی رنگارنگ یک سال گذشتهی نظام و مخالفان سوریه را بگذاریم برای اهلش؛ یعنی دستاندرکاران رسانه و سیاست خارجی. و امیدوار باشیم بیدار شوند و کمکاری یک سالهی خود را جبران کنند. بگذارید کمی از اوضاع کنونی با هم صحبت کنیم.
یکی از جالبترین سؤالات امروز من این است که چطور شد بحران سوریه رو به بهبودی گذاشت؟ در حالی که میدانیم (میدانیم؟!) در چند ماه گذشته نه فقط به سبب فشارهای خردکنندهی خارجی که به واسطهی ضعفهای دیرینه و غیر قابل دفاع داخلی، اوضاع سوریه رو به وخامت گذاشته بود. و همچنین میدانیم که فارغ از میزان مشروعیت نظام سوریه، و تغییرات آن در دوران بحران، منافع جدی غرب -به عنوان یکی از جبهههای متخاصم- در سقوط این نظام تغییر چندانی نکردهاست.
بهبودی اوضاع سوریه در پی شکلگیری [یا به عبارتی فروکاست همهی گزینههای موجود به] دو گزینه رخ داد. دو گزینهای که هر فرد، گروه، حزب و حکومتی در منطقه و جهان، ناچار باید یکی از آنها را انتخاب و دیگری را رد میکرد. آن دو گزینه، دو تصویر به شدت واقعنگرانه از آیندهی منطقه بودند. و روز به روز با حوادث پی در پی بر وضوحشان افزوده میشد. توضیح خواهم داد. فقط یک نکته میماند و آن این که روشنبینی و ایستادگی رهبران مقاومت و ویژگی جغرافیایی سوریه، یعنی همان همسایگی با فلسطین اشغالی، بود که فرصت را برای روشنتر شدن هر چه بیشتر آن دو تصویر تا رسیدن به مرحلهی بهبودی آماده کرد.
کلید وقوع این حالت، ادامهی پافشاری بر سرنگونی حکومت جناب اسد و پیامد آن نیز، در صورت وقوع، زنده شدن پروژهی خاورمیانهی جدید آمریکا بود. پروژهای که پیروزی حزب الله در جنگ سی و سه روزهی لبنان حیات آن را پیش از تولد به یکباره سلب کرده بود! خاورمیانهی جدید قرار بود با چندین تقسیم جغرافیایی متوالی و در نتیجه پیچیدهتر کردن معادلات بیداری، زمینهی ادامهی سیطرهی آمریکا و غرب بر کشورهای منطقه را فراهم کند. تقسیمهایی که قرار بود از آفاق به انفس نشت کنند…
در یک سال گذشته -به واسطهی علتهای مختلف داخلی و انگیزههای گوناگون خارجی- زمینهی احیای آن پروژه از طریق دامن زدن به بحران سوریه و ممانعت از خاموش شدن آتش درگیریها فراهم شده بود. و این که مردم بفهمند اعتراضات مدنی، خیرخواهانه و حقطلبانهی آنها -که با ظاهری شبیه روند فراگیر بیداری منطقه پیش میرفت.- ممکن است چه آثار مخرب و دیرپایی در منطقه به جا بگذارد، نیاز به زمان داشت.
در این میان همسایگی سوریه با فلسطین اشغالی فرصت استفادهی سریع اهرم نظامی علیه این کشور را از غرب گرفت. چون بیم وقوع جنگ فراگیر منطقهای و وارد آمدن صدمات جبران ناپذیر به رژیم صهیونیستی وجود داشت. این ویژگی جغرافیایی، یعنی همسایگی با دژ این دشمن وحشی، این بار بر خلاف همیشه به کمک سوریه آمد و موجب شد احتمال جنگافروزی بین المللی و عربی علیه سوریه به حد اقل برسد. آن هم نه برای خاطر مردم عزیز سوریه که برای خاطر ساکنان بیوطن فلسطین اشغالی…
با اعلام آمادگی سران سوریه برای اصلاحات و گفت و گو، منتفی شدن گزینهی نظامی و همچنین عدم پذیرش آتشبس و درخواستهای گفت و گو از جانب مخالفان، نقاب از چهرهی داعیهداران حقوق بشر و سینهچاکان خارجی اصلاحات در سوریه افتاد. و تصویر برای همهی ناظران داخلی، منطقهای و بین المللی روشن شد. مردم فهمیدند اعتراضات مدنی، خیرخواهانه و حقطلبانهی آنها ممکن است چه آثار مخرب و دیرپایی در منطقه به جا بگذارد.
چون در این تصویر و با ادامهی پافشاری بر سرنگونی حکومت جناب اسد کشور دچار جنگ داخلی، کمخونی و در نتیجه تقسیم توسط ابرقدرتهای خارجی میشد. بدون شک این نا آرامی به منطقه سرایت و روند پر نشاط تحقق خواست مردم در کشورهای مختلف را مختل میکرد و روند انجام اصلاحات در سوریه و همهی منطقه تا اطلاع ثانوی با مشکل جدی مواجه، زمینهی نفوذ دوبارهی بیگانگان شکستخورده، بار دیگر فراهم و البته بیهیچ شکی جنبشهای مقاومت متحمل صدمات سنگینی میشدند.
کلید وقوع این حالت -فارغ از میزان مشروعیت نظام سوریه، و تغییرات آن در دوران بحران- آتشبس، گفت و گو و انجام اصلاحات از طریق مجاری قانونی بود. لغو مادهی هشت قانون اساسی، وضع محدودیت دو دورهای برای منصب ریاست جمهوری سوریه، آزادی فعالیت احزاب و رسانهها و توافق بین المللی برای آتشبس، هیچ بهانهای برای بدخواهان باقی نگذاشت.
در این تصویر و با حاضر شدن طرفین پای میز مذاکره، تمامیت ارضی و استقلال سیاسی حفظ و اصلاحات لازم به مرور انجام میشد. و نگرانیها دربارهی جنگ داخلی و تقسیمهای تحمیلی از بین میرفت.
بر این اساس، جنس موضع ایران و دلیل ایستادگی رهبران مقاومت در تحولات سوریه نه همپیمانی استراتژیک با نظام که تعهد به سرنوشت مردم مقاوم این کشور بوده و هست. مردمی که در شرایط دشوار امنیتی و اجتماعی کنونی با مشارکت بیش از پنجاه درصدی خود در انتخابات، پشتیبانی خود از گزینهی اصلاحات را به نمایش گذاشتند.
هر کدام از اهالی خاورمیانه و جهان، مسلمانان و مسیحیان، نیز امروز و فارغ از قضاوت دربارهی کارنامهی یکساله و بولتن عملکردهای روزانهی حکومت و مخالفان سوریه، مجبور به انتخاب یکی از این دو گزینهی استراتژیک هستند.