21
با سرعت زیادی در حال فردگراشدن هستیم و فردگرایی نسبت مستقیم دارد با بیآرمانی.
تفاوتی هست میان آرمانهای ادیان با شرایع آنها. شرایع ادیان شاخصههای جامعهی آرمانی هستند و نه محتویات آن. ما به جای سختگیری در زمینهی آرمانها یا همان محتویات ظرف جامعه، به پافشاری بر احکام و شرایع رو آوردهایم. مسلم است تا زمانی که ظرف اسلام از محتویات آرمانی خالی باشد، داغ کردن آن فقط موجب ترک خوردنش میشود. راه تصحیح شرایع، دامن زدن به آرمانهاست.
آرمان طبیعتا باید دوردست باشد اما آرمانهای امروز ما نه تنها از فاصلهی کافی برخوردار نیستند بلکه بعضا در گذشته تحقق یافتهاند! مثل حکومت اسلامی یا انرژی هستهای! نتیجه آن میشود که آرمانگراترین افراد جامعه، میشوند متعهدترین آنها به حفظ وضع موجود!
در چنین شرایطی «مبارزه با فقر» همچنان پر طراوتترین آرمانی است که میتواند مورد توجه قرار گیرد. سالهای سال است روح سیاه سیاست در همهی راه حلها حلول کرده. شاید وقت آن رسیده باشد که بیدار شویم و بفهمیم عدالت اجتماعی از راه انفاق اجتماعی محقق خواهد شد نه از طریق تصرف پاستور و بهارستان و….
اسلام سیاسی همزاد منفعتطلبی است. به سادگی میتوانیم نام آن را منفعتطلبی اسلامی بگذاریم. البته اگر اصولا چنین چیزی قابل تعریف باشد! چون اسلام واقعی همان ایثار است. اسلام سیاسی منهای ایثار اجتماعی مفهومی است خودمتناقض و پوچ. بار دیگر در ذهنتان دستاوردهای اسلام سیاسی را مرور کنید. میبینید؟ همه در حقیقت دستاوردهای ایثار اجتماعی هستند. شاید وقت آن رسیده باشد که از اسلام سیاسی به سوی اسلام و ایثار اجتماعی در راه آرمانهای عریقی چون «فقر زدایی» هجرت کنیم.