چهارمین سفر
سیاست بالادستی ما عین دیانت ماست. سیاست بالادستی کسوتی است که تار و پودش همه از فرهنگ است ولی سیاست پاییندستی صرفا یک دست لباس زرین مستعمل است. سیاست بالادستی لقب فرهنگ است و سیاست پاییندستی اسم مستعار حب دنیا. سیاست پاییندستی شاید به درد دنیای مسئولان بخورد اما سیاست بالادستی لا اقل به درد آخرت مردمان میخورد. بالاترین مرتبهی سیاست پاییندستی از نازلترین درجهی اخلاق فراتر نمیرود اما پایینترین مرحلهی سیاست بالادستی والاترین رتبهی انسانیت است. سیاست پاییندستی حداکثر شما را به میز و صندلی میرساند ولی سیاست بالادستی در اکثر اوقات به شهادت میانجامد. سیاست بالادستی علیه استکبار و دستنشاندگانش قیام میکند اما سیاست پاییندستی کارش به جایی میرسد که با طرح کودتای نوژه موافقت میکند. در سیاست پاییندستی همیشه دعوا بر سر لنگ کفش مولا(علیه السلام) و مخاط بینی بزهاست ولی در سیاست بالادستی بحث بر سر پیوستن به ملأ اعلاست. سیاست پاییندستی میکوشد برای خوردن خرمای قدرت از خدا مجوز بگیرد اما حتی گربهی سیاست بالادستی با این که دستش به گوشت قدرت میرسد میگوید بو میدهد. سیاست پاییندستی دنبال کسب مشروعیت از مردم است ولی سیاست بالادستی دنبال هدایت آنهاست. سیاست بالادستی چهارمین سفر از اسفار اربعه است. پارلمان، سپهر سیاست پاییندستی و کابینه خورشید آن است اما سیاست بالادستی فقط یک کرسی میخواهد که حرف حقش را بزند و حجت را تمام کند، نه بیشتر که آلوده شود. سیاست پاییندستی همه چیز را از پشت عینک دودی سیاستزدگی میبیند حتی شمع هدایتی را که سیاست بالادستی روشن میکند. سیاست پاییندستی عرصهی تنازع بقای سیاستمداران است، سیاست بالادستی آب حیات جوامع است. عرصهی سیمرغ سیاست بالادستی هیچ وقت جولانگه مگس سیاست پاییندستی نیست. سیاست پاییندستی نفس را قلقلک میدهد، سیاست بالادستی ذبحش میکند. سیاست پاییندستی دلخوشی احمقهاست، سیاست بالادستی یک دلمشغولی پیامبر گونه است. سیاست بالادستی معتقد است روحانیت نباید وارد کار اجرایی شوند اما سیاست پاییندستی در هر صورت میز را به منبر ترجیح میدهد. هر کس به سیاست پاییندستی نزدیک شود باید خود را برای آتش جهنم آماده کند و هر کس به سیاست بالادستی بپردازد باید آمادگی قربانی کردن همه چیزش را داشته باشد. مسیر سیاست پاییندستی به زبالهدان تاریخ ختم میشود همان تاریخی که شاگرد کودن سیاست بالادستی است. قارچ سیاست پاییندستی فقط در نفسهای تاریک و مرطوب رشد میکند اما سیاست بالادستی درختی است که با خون آبیاری میشود. در سیاست پاییندستی همه چیز تاریخ انقضا دارد ولی در سیاست بالادستی همه چیز هولوگرام ابد خورده. پیراهن سیاست بالادستی همیشه توسط سیاست پاییندستی از پشت دریده میشود. خرده استخوان سیاست پاییندستی تا قیامت هم از گلوی سیاست بالادستی پایین نمیرود ولی سیاست بالادستی هم نمیتواند چیزی نخورد و از گرسنگی و تشنگی بمیرد. دین و عقل، پدر و مادر سیاست بالادستی هستند ولی همان طور که مستحضرید سیاست پاییندستی بیپدر و مادر است! دنیا زندان سیاست بالادستی و بهشت سیاست پاییندستی است. سیاست بالادستی تشکیلات را دوست دارد ولی تشکیلات سیاست پاییندستی را ترجیح میدهد. هیچ اکسیری نمیتواند به اندازهی پول سیاست بالادستی را به سیاست پاییندستی تبدیل کند. سیاست بالادستی همه را برادر اعلام میکند اما در سیاست پاییندستی هیچ پیوندی قابل اطمینانتر از پول نیست. سیاست بالادستی آنچنان با رفق و مدارا درآمیخته که امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بر سر جنازهی زبیر به گریه میاندازد ولی سیاست پاییندستی دلیل این همه دلسوزی را نسبت به رقیب نمیفهمد. در مجموع سیاست پاییندستی خیلی چیزها را نمیفهمد چون عقلش نزدیکبین است و آخرت را نمیبیند. برای همین هم هست که سیاستمدار بالادستی لاجرم باید از فرزندان آخرت باشد و سیاستمدار پاییندستی فقط میتواند فرزند دنیا باشد. باور کنید هر کس فقط میتواند یک مادر داشته باشد، نه بیشتر.